تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

امام مهربانم، سلام

صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا، امامنا  التقی النقی، و حجت الله علی من فوق الارض و من تحت الثری، ایها الصدیق الشهید

حضرت مولا، جمعه های زیادی است که با شما از درد و داغ می گویم، چون هیچ پناهی محکم تر و پذیراتر از شما و هیچ گوشی محرم تر از شما نیست

حضرت رئوف، مدد شماست که کلام شما شنیده می شود و بر جان می نشیند. تپیدن ما از شماست. شما گرمای آفتاب و بستر خاک ما هستید. در شما نفس می کشیم. کم کم اثر شما را ادراک می کنیم. آن حرفهای شکسته در گلو، آن حالات پنهانی و پوشیده که از ترس و آز برملا نمی شوند، همه کم کم در این پناه در حال ظاهر شدن هستند. حالا می شود نترسید و گفت، داد زد، ناله زد که جفاها که بر خویشتن نکردم، چه خودپرستی ها که نداشتم، چه حقارتها که به خود تحمیل کردم، چه بستگی های بی دلیل به غیر شما و چه دوری های اسف انگیز از شما نداشتم

شکر خداوند عالم را که شما را بر ما ظاهر و خود را بر ما متجلی کرد. تا ببینیم چه مهربان ترین هستید. تا خود را نجات دهیم.

از شما ممنونم، متشکرم که این فرصت گشوده شدن را فراهم کردید.

***

این دومین بار است که پیشنهاد می شود، یعنی نباید نادیده بگیرم

اولی آن بود که شرط کن اگر گرهی باز شد، کاری کنی

دومی این است که چهل روز کاری کن تا گرهی باز شود

همّ آن خانم سنگین ترین بار بر دوشم، و گم شدگی و بی جهتی و کوری و سردرگمی و ناگیرندگی و پاشیدن خود معنوی-اخلاقی (که همه مترادف اند) سنگین ترین بار در دلم است، و امیدم به "یبدّل الله سیئاتهم حسنات" است ...

***

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۵
الاحقر

جراتی می خواهد این که بگویی هیچ تصمیمی نداری. غالب آدمها فکر می کنند مسخره شان کرده ای، شوخی می کنی، مگر می شود آدم نداند؟ باورشان نمی شود که بشود. باورشان نمی شود کسی فقط بخواهد صبر کند. کسی فقط بخواهد نخواهد. چون نمی خواهد. انگار همه با هم به فراموشی دچار شده اند و یادشان نمی آید که خودشان وقتی تصمیمی گرفته اند چه کشیده اند، وقت هایی را که هیچ چیزی نمی دانند و برایشان هیچ چیز مفهوم ندارد. حس خاصی نداشته اند. فرآیند تصمیم گرفتن خودشان را یادشان رفته که چه حوصله سر بر بوده اند و بقیه برایشان صبر کرده اند.

این که بگویی هیچ قصدی نداری، یعنی جنگیدن با همه. جنگیدن با همه کار سخت، و اغلب بی فایده ایست. چون آخرش برایشان مهم نیست چه کار می کنی. چه بهتر که نجنگی و یادآوری کنی که اصلا جنگی در کار نیست، ای دشمنانی که دشمنیتان سر نفس پرستی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۷
الاحقر

آقاى مهربانى ها

امام عزیز رئوف

سلام

نَقل دلتنگى شما را همه شنیده اند و هنوز سر جایش باقیست، کى چشمانم به صحن و سراى آبادانتان باز مى افتد؟

الان این توى ذهنم برق مى زند که

You first have to detach to make the attachment

بریدن از دوستى هاى نا سالم و نا به جا

از رابطه هاى بى مورد

از فضاهاى بى مورد

از اخلاقهاى غلط

بعد وصل شدن به چیزهاى درست و به جا

...

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۵ ، ۰۰:۲۵
الاحقر

گرچه گندگى است اما از آنجایى که با کریمان کارها دشوار نیست

از حضرت دوست به حق پردلى زینب علیها السلام طلب اندکى صبر و رضا دارم

خدایا ما را عاقبت به خیر ببر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۳۰
الاحقر

معادلات حر صبح عاشورا حل شد

خدایا به برکت خون شهیدان کربلا، به گره گشایی و دست گیری باب الحوائج

معادلاتمونو حل کن، قبل اینکه دیر بشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۱
الاحقر

سبحان ربى الغیور العزیز

که اتکاهایت به خودت را

و امیدهایت به دیگران را

مى شکند و نابود مى کند

و خودش را به غیرت عیان مى کند

تا تو را به خودت (و خودش) آورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۱
الاحقر
سلام امام رئوف
حول حالنا لطفا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۸:۱۲
الاحقر

شب عاشورا اونایی که حق الناس گردنشون بود رفتن

وای به حال من ...

و این تازه نیمی از مشکل است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۰۴:۵۰
الاحقر

فک کنم شدم مثه قوم یهود که تو بیابونا سرگردون شدن، پیدا نمیشم، تاریکی و روشنی برام مثه همن

نه مثه یوسف که چنسال بیشتر زندانی شد، یوسف پاکدامن بود، من چی...؟

دست به طلا میزنم خاک میشه، دستگیری ازم برنمیاد، هی همه چی خراب میشه، پیش نمیره هیچی، قفل شده کلن

اگه روشن ضمیری اون بیرونه و اینا رو میخونه، دعا کنه

اگه والد شفیق هست اجابت کنه که مضطرم، الان نه پس کی؟

درونم تیره شد، باشد که الان

چراغی بر کند خلوت نشینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۹
الاحقر

میشه نماز اول وقتمون اونقد مثل امام حسین و یاراش بشه که ظهر بلا هم عقب نیافته؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۰۶
الاحقر