تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

چی شده

یادت رفته چه غلطایی کردی

یادت رفته هیچی نیستی

چند وقت گذشت فراموشی گرفتی

داد نمیزنی از ضعف و بی شعوریت

داد نمیزنی از بی حیاییت

گریه نمیکنی دیگه

چی شده ترست ریخته چی شده نگران نیستی

نیاد اون روزی که اینقدر وقیح شده باشی

خاک بر سرت کنن...

خاک...


چی شده داد نمیزنی پیش خدا

چی شده نمیترسی از خودت؟ نمیترسی از خودت؟

خدایا...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۰۹
الاحقر

گریه هفته پیشم مزورانه بود؟ اگه بغض نبود تو گلوم سر روضه گریه ام می گرفت؟


(کلمه ی مزورانه، از روی دست یالوم به ترجمه سپیده حبیب است)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۳۳
الاحقر