تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

یا حتی اصلا، کنار دستت باشد این همه سال و تو در مصاحبه اش بخوانی که:

گاهی تلویزیون منو نشون می داد، رو تانک بودم، الان خیلی تلویزیون نمی بینم

بیت المقدس بودم، فتح المبین، ...

الان خیلیا وطنشونو دوس ندارن

من دستمو زدم تو خون می کوبیدم به دیوار تو هیفده شهریور

جونمو برا وطنمون می دادیم، ولی الان جوونا اینجوری نیستن، هویت می ده به آدم عرق به وطن، هدف می ده، تا وقتی جون و توان داریم و می تونیم برا وطنمون کار می کنیم، اگه هم نتونستیم و نشد، اونموقع دست می کشیم


و جمع بندی کند:

کاری که دوس داری رو اگه بکنی خسته نمی شی، پیر نمی شی

کاری که علاقه دارنو پیدا کنن و انجام بدن

...


و تو وا بمانی که این همه ستاره دور و برت هست تو تو کورِمانی گرفته صم بکمِ نقنقوی بیهوده ی چه و چه و چه مانده ای


یک پند به درد بخور در ادامه ی مطلب...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۲۴
الاحقر

یا مثلا توی همین روشنی بیاید و بنشیند و کلی در مورد جامعه شناسی حرف بزند

و بگوید:

من بهش می گم مهارت، که تو بتونی حرفتو به این آدم بزنی


**

و منی که خیلی تند یادداشت می کنم که:

مهارت اصرار کردن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۲۴
الاحقر

که در آن سالن تاریک پر سر و صدا به تو بگوید:

من نمی تونم بهت بگم چی کار کن، ولی می تونم بهت تجربه ی خودم، و حالا بقیه رو بگم

این کارهایی که کرده ام شغل من نبوده، زندگی من بوده، سعی کردم زندگی کنم و شرایط الانمو بهتر کنم

پس گردنی نخوردم؟ چرا خوردم خیلی محکمم خوردم!

من اصلا فکر نمی کردم یه روز برگردم دانشگاه!! بیشتر از هرکاری در زندگی ام معلمی کرده ام ولی اصلا فکر نمی کردم بیام دانشگاه، همین جا هم الان کلی مشکل دارم :))

...


**

و تو بمانی و این سوال که، "زندگی کردن" یعنی چی؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۴
الاحقر

سکوت داشتن در سال دوم و سوم

نمی دانم

سر به زیری یا سر به هوایی؟

تو هزار دلیل داری برای تغییر فاز، و من هزار دلیل برای تغییر نکردن... مرا هزار امید است و هر هزار تویی!

when you risk , you cannot depend on anything! everything will be gone!!

می فهمم چرا مقاومت می کرد، برای هویتش، که داشت نابود می شد

ولی من می گفتم این اصلا هویت نیست! حقیقت نیست، مجازه


everybody is Brainwashed who are you kidding! Everybody chooses to believe the information that better suits themselves. If we all

informed ourselves on both sides of the conflict


آیا واقعا لازمه آدم با همه چیز برخورد ایدئولوژیکانه داشته باشه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۶
الاحقر

لعنت به هر چه سال اول و سال اولی است، که حس این را در من دارند زنده می کنند که هی بگویم و هی بگویم، در مورد همه چیز نظر بدهم و هی هرچه احساس دارم بیرون بریزم و هی فریاد سر دهم، و هی بخواهم با این و آن باشم و هی بترسم و هی امید داشته باشم، و ... هی تلاش کنم

لعنت به هر چه مقدمه چینی و بازبینی است، لعنت به فکر کردن قبل از نوشتن، لعنت به هرچه داستان و داستان نویس، لعنت به هر چی درک و دریافت و برداشت، لعنت به هرچه شخصیت و کاراکتر و هم حسی، لعنت به همه ی نویسنده ها، به مقاله ها، یادداشت ها، گفت و گو ها

لعنت به هر چه سر از کار دنیا در آوردن است، لعنت به هر چه حرفها و حرکتها، نگاه ها و احساسهای نافهمیدنی که در دنیاست، لعنت به همه "اگه ... پس چرا ...؟"، لعنت به همه ی "نمی فهمم" ها

لعنت به هر چه دیوار مجازی در دنیا، با فونت های tohamaی احمقانه ی حال به هم زن نفرت انگیزشان، و arianها، و کدها و جاوااسکریپتها و هر چیز مجازی دیگر، لعنت به تایپ کردن، لعنت به بلاگفای احمق خر عوضی که سرورهایش آسیب جدی دیده اند، لعنت به وابستگی حقیقت من به مجاز شماها

لعنت به همه ی اردو معارفه ها، که هر چه بدبختی دارم از آنهاست، لعنت به همه ی عوض شدن ها، لعنت به همه ی پیرشدن ها، لعنت به همه ی دخترها، لعنت به هر چه

لعنت به همه ی نگفته های راست و گفته های دروغ، چه به خودت چه به بقیه، لعنت به دوست داشتن و نداشتن، رسیدن و نرسیدن، فراموش کردن، لعنت به حسادت، به تمایل به بروز خود، به خیالها و تصورات، لعنت به فکرهای و برنامه های اشتباه

لعنت به همه ی ساختارها و سیستمها و نظامها، لعنت به همه ی تلاشهای بیهوده برای تحمل و فهمیدن سیستمهای مریض، و بقیه ی چیزهای غیر مریض یا مریض، و همه ی چیزهای مریض، و غیر مریضهاشان بیشتر، لعنت به فرصتهای ازدست رفته، لعنت به بی هدفی، لعنت به سوختن، به باختن، به "به چه دردی می خوره؟" ها


یعنی واقعا همه ی معصومها مثل مثل همدیگرند؟


یعنی واقعا چرا من اینجوری ام که یک هو رم می کنم و دلم می خواد که همه چی متوقف بشه؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۰
الاحقر
ای آنکه مرا مراندی، وقتی همه به من پشت کردند

به من رو کردی وقتی از همه روی گردانده بودم و همه از من

به احترام تو، و به احترام مولودی که هیچگاه نترسید

شکوایه ها و گلایه هایم را فقط پیش خودت خواهم آورد

 

پ.ن: دقیقا یکسال شد ...

پسنویس:

دست مرا گرفتید تا یادتان بمانم/
از روی خاک بردید تا اوج آسمانم/
گفتند امام هر عصر بابای امتش است/
روز پدر مبارک بابای مهربانم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۱
الاحقر