تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

آقای مهربانی ها

سلام

قربان شمیم خوش بهشت شما که همه در آنجا از رنگ تعلق آزادند...

این هفته کابوس بود... میان تلخی ها و تاریکی ها غوطه ور بودم، مدام احساس بعید بودن و سردرگمی می کردم، دل گرفتگی و دوری... و مدام این سوال که چی شد که اینجوری شد، و به این نقطه رسیدم؟ نقطه ای که حتی نمی توان دقیق شرحش داد، و همین باعث می شود که وجود این وضعیت را خودم و دیگران زیر سوال ببرم، و کجاست صاحب نفسی که از حال و نگاه آدم بخواند روزگارش را...

چی شد که بی صاحب نفس شدم؟ این هم خودش یک مرحله ایست، که آدم بتواند آنقدر خراب کند که خدا صاحب نفسها را از زندگی اش بگیرد، آنقدر خودش را گم بکند و به لهو و لعب بکشاند که ... چی شد که اینقدر گم شدم؟ ...

گویی روزگاری نوری بود به هدایت و این روزها تاریکی است و ظلمت

...

الغرض، دریاب که وقت دستگیری است دریاب کنون که می توانی، فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی، بجز ولای تو ام هیچ نیست دستاویز، یا باب نجاة الامّة


قربان صحن و سرای شما، که همه آنجا دربند شما آزادند

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۹
الاحقر

تا جوانید خود را بسازید که امان از پیری... شما که اکنون جوانید، نیروى جوانى دارید، بر قواى خود مسلط مى‏ باشید و هنوز ضعف جسمى بر شما چیره نشده است، اگر به فکر تزکیه و ساختن خویش نباشید، هنگام پیرى که ضعف، سستى، رخوت و سردى بر جسم و جان شما چیره شد و نیروى اراده، تصمیم و مقاومت را از دست دادید بار گناه و معصیت قلب را سیاهتر ساخت ؛ چه‏گونه مى‏ توانید خود را بسازید و مهذب کنید؟ 📚

#جهادـاکبر ، صفحه ۵۸، امام


حال من: O_O

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۹
الاحقر
آقای مهربانی ها
سلام
سلام، از دلتنگی های ندیدن پرچم سبز و طلایی تان، تا گم شدنهای دنیوی آنور دنیایی
میلادتان بر ما مبارک
سلام
(چشمانم سیاهی رفت وقتی شنیدم قرار است برای روز میلادتان کیک بپزند... ما واقعا زین شماییم یا شین شما؟)

پ.ن: امروز را شکر، بالاخره کمی قرار پدیدار شد...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۳
الاحقر