تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

وقت خراب کردن سقف ها و خود شکستن هاست


وقت خراب کردن بلندپروازی، رقابت های ناسالم و خود کم بینی، برتری جویی به هر نحو و در هر میدان، دیدن بلندی ها و بزرگی ها و بهتری های دیگران و پذیرفتنشان

وقت نخواستن هرچیزی که بقیه دارند، وقت خود بودن و خود ماندن

وقت خوش اخلاقی و مهربانی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۲۳
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

هر کسی آمد زیارت الا من، و سلام شما به همه می رسد و .... به من کمتر، کاش یک روز این بستگی باز شود.

فردا، یک روز تازه است، هست؟ خدا خدا می کنم که ربِّ، ادخلنی مدخل صدق، مثل بقیه وقتها که کردی، و اخرجنی مخرج صدق، مثل بقیه وقتها، و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا، به شرطی که مثل بقیه وقتها حرامش نکنم

اوایل شما را واسطه می کردم به درمان مشکلات حق الناسی ام که سر و تهش ناپیداست، و حالا به مسائل شخصی ام

دستم را بگیرید، کمکم کنید همه ی درهای عالم برایم باب الجوادتان باشد، که نشود واردش شد و قدم آدم صدق نباشد...


فردا را به این امید آغاز می کنم که به دوستی با نامحرم چارتکبیر زده باشم

به این آرزو آغاز می کنم که آخرین شانسم برنده باشد برای معماری

به این دعا آغاز می کنم که تمرکز از دست رفته برگردد

به این دعا که پاهایم راه رفتن را دوباره فرا گیرند

به آبروی شما پیش خدا، شما را واسطه می کنم که این کمترین را، که مشتاق شماست، از زمین برگیرید و برگردانید

آمین

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۳
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

هر کسی را این چند وقت دیده ام آمده خدمت شما برای زیارت و من، همین عقب مانده ام به سلام های از دور دلخوشم. و دلم هوایی است. کی نوبت ما میشود؟ (مگه بدا دل ندارن..؟)

از روزی که دستم از دست شما جدا شده ( و نمیدانم کی و چگونه و چرا ...، حوالی تابستان دو سال پیش مثلا، به خاطر شروع یک کار خطرناک مثلا، به خاطر کوتاه آمدن از بعضی چیزها مثلا، به خاطر ندیدن دستورات مهربانانه ی پدرانه ی شما جلو چشم و پشت گوش انداختن) تا الان یک روز عادی نداشته ام، چه برسد به یک روز خوب.

(فکر کنم باید به خودم یادآوری کنم که در مقابل حسهایی که حرفهایش می آورد ضعیفم هنوز و بعد از ذهنم فکرها را بیرون کنم و آرام آرام برگردم و به بقیه ی کارهایم بپردازم، به مدد شما... :) )

در این عید قربانی به قول امام باید عزیزترین را قربانی کنیم، به قول آقا موسی باید در مسیر خدای یکتا و یگانه حرکت کنیم. من چه که بیرون از مسیر راه گم کرده ام و عزیزترین ندارم که قربانی کنم؟ منی که اسیر همه چیزم چگونه باید از اسارت بیرون بیایم؟

یک باور نصفه نیمه دارم به این که وقت شروع حرکت فقط یک حس کوچک در درون است و هیچ هدفی ظاهر نیست و بقیه اش در مسیر روشن می شود، مسیر روشن کننده است. پس چرا پاهایم بسته است؟

باید زنجیرهای تعصب را پاره کرد، باید فکرهای خودخواهانه و بسته را، فکرهای کوچک مانده و کوتاه را دور ریخت. باید (بستگی های) خود را کنار زد. باید روبرو شد و عاقبت نیاندیشید. باید نترسید و وسوسه ها را پس زد. باید تا آنجا بروی که بعد ببینی باید اسماعیلت را هم قربانی کنی. اولین قدم همین است. رفتن. پی ندایی که تو را می خواند، از درون، به سمت پاکی. به سمت نابستگی. به سمت خود-آ. باید به (نیتهای صادقانه و مخلصانه ی) خود پایبند باشی. تا آخر این راه دست خدا را ببینی...

چقدر دعای عرفه عجیب است

بابت چهل حدیث ها ممنونم

الحمدلله

دوستتان دارم

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۰
الاحقر

الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ


خدایا، صبرم عطا کن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۳
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

عصبانی هستم ):| همین

(فی الواقع الان خجالت هم می کشم، قرار است که هر هفته پیش شما بیایم و حرفهایم را بزنم بی کم و کاست، با صداقت، حتی اگر ساده ترین اتفاقها بیافتد، اما همه اش سکوت دارم)

من هم آدمم، خسته می شوم، دلم محبت و توجه می خواهد، و نیست. شما می دانید که به اندکش قانع ام و همان اندک را هم دریغ می کنند...

از طرفی هم آشوبم و دلهره ی مرحله ی بعد را دارم و باز کسی این را نمی بیند

(شاید گرفتار نوع پیچیده ای از خودخواهی هستم، آنجا که به همه چیز شک دارم و بعد در هیچ چیزی شک نمی کنم و بعد با همه چیز مخالفت می کنم و بعد با همه چیز موافقت می کنم...، شاید هم این یک اختلال روانی باشد :دی)

...

دوست دارتان

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۱۱
الاحقر

عسی ان تکرهوا شیئا، فهو خیر لکم

و عسی ان تحبوا شیئا، فهو شر لکم

***

که عمیقا به این آیه ایمان می آوریم؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۳
الاحقر

آقای مهربانی های بسیار مهربان خیلی عزیز

سلام

دیروز روز زیارت خاصه ی شما بود

و من مدتهاست فقط با پای خیال زائر شمایم

خوش به حال آنها که آنجا بودند پیش شما، و هستند پیش شما

نوبت دیدار ما کی می رسد؟

فکر کنم دیشب جایی بودم که شما نسبتا راضی بودید، شکر

فقط خواستم عرض ادب کنم، عجالتا مسئله ی تعریف کردنی نیست، مگر فردا یا پس فردا

دوست دارتان

سلام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۴
الاحقر

و ما نتنزّل الّا بامر ربّک، له ما بین ایدینا و ما خلفنا و ما بین ذلک، و ما کان ربک نِسیّاً

عجیب است نه؟

***

و یزید الله الذین اهتدوا هدی، والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثوابا و خیر مَرَدّاً

این آیه بس یار رشک بر انگیز است

***

اِنَّ الذین ءامنوا و عملوا الصّالحات سَیَجعَلُ لَهمُ الرّحمنُ وُدّاً

این هم همین طور!

***

این ها رو می خونم، با اعوذ بالله می خونم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۰
الاحقر

مرسی :) شکر

... اما حالا که چیزه، در می یابم کنون که نعمتم هست به دست... ؟

***

و البته بازم مرسی و شکر

به نظرم غده ی سرطانی داره خارج می شه، و همین که نمیدونم چرا و خارج می شه خوبه... خوبه؟

نمی دونم... خوبه دیگه

بعدش باید مرزای خودم پیدا بشن احتمالا، و کم کم معلوم شه که غده از کجا اومد و چه جوری خارج شد...

***

و عرض کنم که این روزها بیشتر بغض می کنم، هرچند هنوز محرک بصری لازم دارم ولی خب... الکی مثلا نشونه ی چیزی است :))

شکر :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۳
الاحقر

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا ﴿۳۲﴾

کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا ﴿۳۳﴾

وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿۳۴﴾

وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا ﴿۳۵﴾

وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا ﴿۳۶﴾

قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿۳۷﴾

لَکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿۳۸﴾

وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۳۹﴾

فَعَسَى رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِنْ جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ﴿۴۰﴾

أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا ﴿۴۱﴾

وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿۴۲﴾

وَلَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَةٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنْتَصِرًا ﴿۴۳﴾

هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿۴۴﴾

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا ﴿۴۵﴾

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ﴿۴۶﴾

...

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴﴾    !!!!

***

پشت این "و هو یحاوره" یه عالمه حرفه انگار

و همین طور پشت "جدلاً" !

***

بعدالتحریر: الحق که سوره ی کهف عجیب ترین سوره است تا الان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۴۱
الاحقر