تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

e213-السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۳۱ ق.ظ

دختر فکر بکر من ، غنچه لب چو وا کند
از نمکین کلام خود ، حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جان فزا کند
بلبل نطق من ز یک نغمه ی عاشقانه ای
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
خامه ی مشکسای من گر بنگارد این رقم
صفحه ی روزگار را مملکت ختا کند
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی
دائره ی وجود را جنّت دلگشا کند
منطق من هماره بندد چو نطاق نطق را
منطقه ی حروف را ، منطقة السّماء کند
شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد
شاهد معنی من ار جلوه ی دلربا کند
نظم برد بدین نسق ، از دم عیسوی سبق
خاصه دمی که از مسیحا نفسی ثنا کند
وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟
فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟
ناطقه ی مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثنای حضرت سیدة النساء کند
فیض نخست و خاتمه ، نور جمال فاطمه
چشم دل ار نظاره در مبداء و منتها کند
صورت شاهد ازل ، معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آئینه ی حق نما کند؟
مطلع نور ایزدی ، مبداء فیض سرمدی
جلوه ی او حکایت از خاتم انبیاء کند
بسمله ی صحیفه ی فضل و کمال و معرفت
بلکه گهی تجلّی از " نقطه تحت با " کند
دائره ی شهود را نقطه ملتقی بود
بلکه سزد که دعوی از " لو کشف الغطا " کند
حامل سرّ مستسرّ ، حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند
عین معارف و حکم ، بحر مکارم و کرم
گاه سخا محیط را ، قطره ی بی بها کند
لیله ی قدر اولیاء ، نور نهار اصفیا
صبح جمال او طلوع از افق علا کند
بضعه ی سیّد بشر ، امّ ائمّه ی غرر
کیست جز او که همسری با شه لافتی کند؟
وحی نبوتش نسب ، جود و فتوّتش حسب
قصه ای از مروّتش ، سوره هل اتی کند
دامن کبریای او دسترس خیال نی
پایه ی قدر او ، بسی پایه به زیر پا کند
لوح قدر بدست او ، کلک قضا به شست او
تا که مشیّت الهیّه چه اقتضا کند
در جبروت حکمران ، در ملکوت قهرمان
در نشئات کن فکان ، حکم به ما تشا کند
عصمت او حجاب او عفّت او نقاب او
سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفحه ی قدس ، بوی او ، جذبه ی انس ، خوی او
منطق او خبر ز " لا ینطق عن هوی " کند
قبله ی خلق روی او ، کعبه ی عشق کوی او
چشم امید سوی او ، تا به که اعتنا کند
بهر کنیزیش بود ، زهره کمینه مشتری
چشمه ی خور شود اگر ، چشم سوی سها کند
مفتقرا متاب روی ، از در او به هیچ سوی
زان که مس وجود را فضّه ی او طلا کند
شعر از : مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی

دلم میخواست این شعر اینجا هم باشد گرچه آنور هم کامل نوشتمش بس که بلند و عمیق است، بس که می چسبد و بس که ما کوتاهی میکنیم در نخواند کامل اشاره های میان بحثها...، و البته این جمله که خدایا دکتر را چندسالی از ما نگیر...

بگذریم...

امشب از آن معدود شبهای سخت است که نکته ای عیان شد از کیفیت و دلالت و علت گناهی، از اینکه چه شد که اینجوری شد و پیوندی غریب مشخص شد، در سیلی از وقایع و تفکرات و پیچ و خمها...

وای که چه سنگین است، امشب شبی قیامتی است... و دکتر بحثش از آخرت بود و بروز عدل الهی...

و از آن طرف دیروز هم آن حس و حال نسبت به موضوع قدیمی چ ...

خدایا یعنی میشه منو ببخشی؟ یعنی میشه یبدل الله سیئاتهم حسنات بشم؟ یعنی میشه یغفر الذنوب جمیعا باشم؟ مگر امشب نگفتی انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیماً حکیما؟ میشود امشب بروزش باشد؟ میشود زود بروزش باشد؟...

خدایا خودت کمک کن که غیر از تو هیچ نداریم، تو ذخیره ی بی چیزها هستی، فقط تو را داریم

به آبروی حضرت زهرا...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۸
الاحقر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی