تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

e97-من عید

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۶ ق.ظ

آقای مهربانی ها سلام

سلام ما را از این فاصله ی خیلی دور پذیرا باشید، در باغ و بهارانتان. خیلی خیلی دور. آنقدر دور که ... اما بنازم، و خوش به حالم، که شما اینقدر نزدیکید. (و بد به حالم که اینقدر دور مانده ام هنوز...) نمی شد از همان اول نزدیک بود؟ هیچ وقت دور نشد؟

آقای عزیزم، مولای مهربانم، امام دوست داشتنی ام، (پدرم،) محبوبم، ... فکر می کنم خیال آن کس که این نوشته ها را می خواند (غیر از شما) به کجا می رود در مورد نویسنده؟ می فهمد که واقعا چه خبر است یا در این وهم می ماند که کسی دست به ریسمان شما و رستگار شده است...؟

اما آقای من... شما بسیار نزدیک و دستگیرید، شما بسیار آقایید، شما بسیار دیدنی هستید...

و ما همچنان تشنه ی دیدار شما و نفس کشیدن در صحن و سرایتان، و دلخوش به این سلام های از دور... السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَمُودَ الدِّینِ

آقای مهربانی ها...

فکر می کنم در یک نقطه ی گذار یا تعلیق هستم. مثل ارباب رجوعی که پشت در معطل است، تا امضایی بگیرد برود پی بقیه کارها.. البته من همه ی مدارکم ناقص و کارهایم باطل است و معطل همان امضای اولم در واقع...

تمام شدن کارشناسی تمامم کرد. کرد؟ اصلن مگر هنوز تمام شده؟ :) دارم از چاله به چاه می افتم. دارم می افتم؟

اینکه این همه از فردای خودم ناآگاهم، اینکه همه چیز در نقطه تعادل ناپایدار است، اینکه هیچ چیزی واقعا سرجایش نیست(؟) و نظم موجود به یک نسیم بند است، چقدر بد است؟ خیلی؟ چقدر مقصر منم؟ واقعا می شد که اینگونه نباشد، یا کمتر اینگونه باشد؟ اینکه وقت امتحان تمام شود و نصف بیشتر برگه سفید باشد خیلی وحشتناک است؟ امام عزیز، کاری کنید که فرداها اینگونه نباشند، فرزند هیچ و پدر هیچ نباشم (نباشیم)، فرداها گام ها استوار تر و بینش ها عمیق تر و ایمان ها عمیق تر باشند، و شک ها کمتر.

امام عزیز، گام اول را لطفا به من نشان دهید. راه برگشتن واقعی را. راه بیرون زدن از هیاهو و همهمه. پای اول را به من بدهید برای برداشتن گام اول.

خدای مهربانم به خاطر همه ی دوستهای خوبی که داده ای و همه ی دوستی های بدی که گرفته ای شکرت. به خاطر همه چیز شکرت. به خاطر شناختنت شکرت.

سلام

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۹
الاحقر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی