موقت
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ
فک کنم الان بتونم معنی دقیقی از "انی لا احب الآفلین" ارائه بدم!
***
قصد نق زدن ندارم
ولی سخته
نبودنش خییلی سخته
گاهی که خبری می رسه یا یه لحظه ای اتفاق می افته
همه چیز خاکستری می شه
چرا همه چی قطع شد؟ چرا همراهی نکرد؟ چرا اون کارو کردم؟
این حس پس زده شدن که دارم
پس کی از بین می ره؟
من واقعا هرکاری که کردم فقط به خاطر اون بود، هر کاری و هر تصمیمی و هر فکری، فقط و فقط اون تو ذهنم بود
***
چرا منو نشنید؟ چرا منو ندید؟ چرا وقتی وقت نداشت و نمی خواست کمک کنه
چرا وقتی براش اهمیت نداشتم
منو می پذیرفت؟
چرا این همه با بی اعتقادی مشورت می داد؟ چرا وقتی می دید اشتباه ها رو هیچ کاری نمی کرد؟
چی داشت که ولش نمی کردم؟
چی کار کرد که اینجوری شدم؟ این همه بی فکر، این همه بی حال
حالا باید چی کار کنم؟
***
قصد نق زدن ندارم
ولی سخته
نبودنش خییلی سخته
گاهی که خبری می رسه یا یه لحظه ای اتفاق می افته
همه چیز خاکستری می شه
چرا همه چی قطع شد؟ چرا همراهی نکرد؟ چرا اون کارو کردم؟
این حس پس زده شدن که دارم
پس کی از بین می ره؟
من واقعا هرکاری که کردم فقط به خاطر اون بود، هر کاری و هر تصمیمی و هر فکری، فقط و فقط اون تو ذهنم بود
***
چرا منو نشنید؟ چرا منو ندید؟ چرا وقتی وقت نداشت و نمی خواست کمک کنه
چرا وقتی براش اهمیت نداشتم
منو می پذیرفت؟
چرا این همه با بی اعتقادی مشورت می داد؟ چرا وقتی می دید اشتباه ها رو هیچ کاری نمی کرد؟
چی داشت که ولش نمی کردم؟
چی کار کرد که اینجوری شدم؟ این همه بی فکر، این همه بی حال
حالا باید چی کار کنم؟
۹۴/۱۱/۱۳