تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

e10

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ
فال قسمته، از یه دستفروش می خواستم بخرم ولی نشد، بعد رو میز آشپزخونه یه فال بود!

این از فال ما:

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران زجهان فراغ دارد (داغ دارم، پام هم بنده، گوشه گیر هم که هستم)

ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد (می شه ربطش داد..)

شب ظلمت بیابان به کجا توان رسیدن؟
مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سزد ار بهم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد (انشاءالله همین جوری باشه که می فرمایند)

سزدم چه ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد (این بیتش که کاملا سیاسیه!)

سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

شعر جالبیه، وصف حال دقیقیه، کلا دم حافظ گرم، هرچند یک دهم خواندن تصادفی قرآن مطلب به آدم تحویل نمی ده

حالا جالبتر از خود شعر، تفسیر شعره! عینا نقل می کنم خدمتتون:

ای صاحب فال! دل سپرده ای داری، که از جهان تنها به تو اکتفا کرده است! و هیچ کس نمی تواند جای تو را در دل او پر کند! داغ عشق تو بر دل او خورده است. او بی تفاوت به بسیاری دیگر، تنها به تو، توجه می کند! و تنها تو را می خواهد! تو نیز باید توجه بیشتری به او بکنی! و سعی کنی در هر مسئله ای یار و همراه او باشی! و در مشکلات کمکش کنی! او را از راهنمایی ها و یاری های خود محروم مکن! که او سخت به تو نیازمند است!

فکر کنم تمام ضمایر اول شخص و دوم شخص در متن بالا باید با هم عوض شوند!! از شعر که اینجور بر میاد... دلم هم به این گواهی می ده... یعنی احتمال هر چیز دیگه ای (خصوصا اون مورد قبلی که ختم شد) خیلی ضعیفه، اونقدر که بعیده خواجه ی شیراز به خودش زحمت بده و این راه بکوبه بیاد تا به من در موردش تذکر بده

اما خب، خاصیت این کاغذ اینه که می تونه خیلی کاربردی واقع بشه، مثلا اگه بذارمش تو کیفش قایمکی، وقتی بخونه... آی از وقتی بخونه! :)

***

 حیــا از توصیه های دین و آموزه های روایی ما برای زندگی توام با آرامش و قرار گرفتن در مسیر سعادت و کامیابی است از این رو سفارشات متعددی درباره رعایت آن شده است.
امیرمومنان علی (ع) می فرمایند: «آنکس که شرم و حیایش کم باشد، اجتنابش از گناه کم خواهد بود.»
امام صادق (ع) فرموده اند: «حیا از ایمان و ایمان در بهشت است»
همان حضرت (ع) می فرمایند: «حیا و پاکدامنى و کند زبانى- نه کند دلى- از ایمان باشند.»
و نیز از ایشان است که: «هر کس کم رو باشد، کم دانش است (زیرا از پرسیدن شرم می کند و مشکلات علمیش حل نمی شود).»
رسول خدا (ص) فرمودند: «حیا دو گونه است: حیاء عقل و حیاء حماقت، حیاء عقل علم است و حیاء حماقت نادانى.»
امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام فرموده اند: «حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و چون یکى از آن دو رفت، دیگرى هم در پى آن رود.»
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «وقتى در برادر(دینی) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش، حیا و امانتداری و راستگویی و اگر آنها را ندیدی به او امید نداشته باش.»
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۲
الاحقر

نظرات  (۱)

من هم به تفسیر شعر با جابجایی ضمایر معتقدم؛)
البته کلن میگن از لین فال ها فقط به خود شعر التفات کنید:)
یه سوال:
حیای حماقت،  نادانی ست یعنی چی دقیقن؟
برداشتی ازش تو ذهنم شکل گرفته،آنا نمیدونم درسته یا نه!
پاسخ:
آره خود شعر رو باید دریافت! اون توضیحاتش گمراه کننده ان
ولی خب اینجا خیلی جالب بود توضیحش!!

نمی دونم یعنی چی، از این متنی که گذاشتم به حدیثهای دیگه اش بیشتر دقت کردم تا این حدیث

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی