تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۷۸ مطلب با موضوع «با امام رئوف» ثبت شده است

آقای مهربانی ها

سلام

شاید شصت هفتاد درصد این چهل و چهار پنج جمعه ای که در محضر شما بوده ام (و خدا برقرارشان بدارد) را تاخیر کرده ام. حضرت رئوف ما میدانند که اوضاع این آشفته روزگار آشفته حال خرابتر است از این حرفها و بر بنده می بخشایند، هرچند این بهانه ها واهی است و آن بهانه ی واقعی هنوز یک گرمای مختصر در آهن سرد درون است

حضرت رئوف و امام مهربان ما

روزگارم روزگار نادمین است. آنها که خواب مانده اند، در راه مانده اند و قافله رفته، و آنقدر پیشی گرفته و اینقدر عقب مانده ام که جز "آه" کشیدن هیچ کاری از من بر نمی آید

به جلو افتاده ها نگاه می کنم و آه می کشم و دلم لرزان است که هیچ وقت این فاصله ی بینهایت پر نمیشود، حتی اگر این کوله بار سنگین و غل و زنجیرها به دست و پایم نبود

آه، اگر وعده ی نزدیکی خدا نبود

خدای مهربان، این ندامت همیشگی را از من بپذیر اگر زبانم گویای توبه و استغفارت نشده

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۱
الاحقر

آقاى مهربانیها

سلام


به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردى که درون خانه آیى


حضرت سلطان

صبرمان عطا کنید

که نمیدانم چیست و ندارمش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۱
الاحقر

آقاى مهربانیها

سلام

هفته ى پیش نیامدم، مهمانى بود و تا یادم بیاید کشید به دوشنبه. رویم نشد دیگر. مثل همیشه، وقت خوشى آدم یادش میرود، وقت تلخى است که آدم یادش هست.

دیشب هم نشستم پاى یک فیلم چرت و تا تمام شود دیر شد. روزمرگى ها از یاد آدم می برد بعضى چیزها را.

صبح حالم خوب نبود، بعدش خوب بود، بعد باز خوب نبود و بعد بهتر شد. این نابسامانى از چى است؟ از جفتک انداختن و سگى و زشت شدن است؟ یا از جابه جا شدن یک چیز اصلیست؟ یا صرفا سر جاى خود نبودن است؟ این نااطمینانى، این بى راهنمایى، این گم هدفى، اگر با دلالت شما درمان نشود، اگر با جلودارى شما درست نشود، اگر با نور شما روشن نشود، با چه باید بشود پس ...

در جزء و کل گیر کرده ام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۰
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

امروز... یعنی دیروز، می خواستم از این بنده ی خدا پیش شما شکایت کنم که پدر ما را در آورده..

ولی گذشت و گذشتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۸
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

قسمت شد معنای رأفت را بفهمیم (که صفت خاصه ی شماست!) که یعنی توجه خاص قاطی رحمت عام :) ...

خیلی خیال انگیز ناک است!

یک چیزهایی می خواستم بگویم که یادم رفته الان و یادم می آید مهم بودند ...

و و و ...

دلتنگیم و امیدتان گه گه آب می رساند تا ریشه مان نسوزد...

سلام

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۵ ، ۲۰:۵۸
الاحقر

آقاى مهربانیها

سلام

این هفته فقط شکر دارم، بودنتان را ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۸
الاحقر

آقای مهربانی ها سلام

این ماجرای اربعین رفتن و نرفتن، پایان خوشی داشت، هدیه ی امیدوارکننده ی مهربانانه ی دلگرم کننده ای بود، دوست داشتنی و کاملا به موقع! :) همه از لطف و نگاه شما و فرزندان و پدران و خاندانتان است. همه ... به خداوندیش که همه ی امیدم همین لحظات کوچک دیده شدن و قبول شدن است...

دیشب همسر دوست می گفت که برو مشهد و از امام رضا بخواه که به دل پدرت بیاندازد که بگذارد بروی (یا حتی بروید) کربلا، و این کار با امضای شما میسر است. نگفتم نمی توانم بروم چون اذن ندارم و اذن ندارم چون ... هزار و یک دلیلش. و باز گفت امامزاده برای زیارت می روی، گفتم خیلی وقت است نرفته ام و گفت برو امامزاده قاسم و باز نگفتم جرات ندارم و اذن آن را هم ندارم و ...

شاید باید خودم را ببندم به کسان دیگری تا بشود، شاید همین حد کافی است، شاید حالا حالا ها باید بگذرد تا درست بشود، این هم پارادوکسی است...

الحمد، لله، که هنوز زیر نگاهتان هستیم...

***

و در آن خلال، یادآوری شد که مدام به خودم یادآوری کنم انتخابم اشتباه بود. شکر...

***

اما مساله ی رزق!

آدمها در مقابل مسئله ی وظیفه ی روزی، دو جورند. یک جور که می گویند برو کار می کن مگو چیست کار. باید کار کرد، و برای کار باید درس خواند، و غذا خورد، و از پول کار غذا خورد تا کار کرد تا غذا خورد، و غذا فقط غذا نیست، خرج خانه و آشپزخانه و امنیت و سلامت و رفاه و ... است. که بی مایه، زندگی بی رنگ است.

یک دسته هم می گویند که روزی، بالکل، در دست خداست و اوست که می دهد و برکت می بخشد.

یکی از نگرانی های بزرگم ماندن در روزی است. اگر بگویم وابسته به مال نیستم دروغ است؛ اما، به مظاهر دنیایی عرفی این روزها بستگی ندارم، ولی خب یک چیزهایی هست که دوست دارم و آنها پول می خواهند. یکی اش کتاب (ریاکار در آتش است!) ...

حضرت رضا، نظر شخصی ام به دومی ها نزدیک است. ولی نگرانی از درماندن یک سد سیاه بزرگ شده روبروی هر تصمیمی و هر انگیزه ای. مثل گاری ای که یک چرخش لنگ باشد، بی فایده ام کرده است.

می خواهم یک قراری بگذارم. در محضر شما، با خدا قرار می گذارم، که اگر نگرانی ام را شست و اطمینانم بخشید، اگر لنگم نگذاشت و آبرویم را برای روزی خود و خانواده ام نگاه داشت، وقتی بنده ای کمک مالی از من خواست و از دستم بر می آمد (چه قرض و چه انفاق) دریغ نکنم...

***

دوستتان دارم

سلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۰:۴۷
الاحقر

آقاى مهربانیها

سلام

خواستم بگویم طاغى نیستم

کمک کنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۶
الاحقر

آقای مهربانی ها

سلام

گفته آمد که سخن از ما در زیارت خواهرتان آمده، و یادم آمد که پارسال زیارتی نصیبم شد

بر داده و نداده ی حق شکر

و البته آرزو که عیب نیست :)

و هنوز عرق شرمندگی بر رویم هست... هنوز هیچ چهل روزی نگذشته که...

و تاکید بر "ترک معصیت" برای طالب صادق، و شرمندگی، و اینکه هیچ سرمایه ای جز خود نیست و هیچ توشه ای جز خود، و هنوز همین خور و خواب و خشم و شهوت...

life is quiet peaceful at this time, most of the things have fallen in their place. specially MBTI workshop on Lyan was much of a pleasure :) the good thing about peace is that it summons more peace, so whole life improves. of course there is still some anger, that comes and ruins, like last week. but all in all everything is ok, i hope it stays the same.

i still need more detach, & more focus

(it is very surprising that a wrong lifestyle brings so much trouble)

حضرت رضای مرتضی، شاها، بخشنده نه متناسب با نیاز نیازمند، که درخور عظمت بخشندگی اش می بخشد

این کمترینتان را وساطت کنید، تا بریدن و پیوستن، بقاء بر صراط و مزید دهند

سلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۳۳
الاحقر
آقای مهربانی ها سلام
رویم سیاه آقا، رویم سیاه اماما...
***
مخمصه را که خواندید، گرفتاری همان است، یک گم شدگی ابدی لایتشفی
حالا می فهمم آزادی اسلامخواه، آنکه امام صدر در موردش می گوید یعنی چه
دعایمان کنید تا به ما ازادی ببخشند
***
سلام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۴
الاحقر