آقای مهربان مهربانی ها و آقایی ها
سلام، سلام ...
***
میدانید که، بیشتر از یکسال شده، خیلی بیشتر از یکسال شده که ... بعد هم هی توی چشمم برود که او و دیگری باز هم دعوت شدند و ... قَد تَکَسَّر دلی به نورتان
***
در یک مرحله ی گذار هستم (مثل همیشه که در مرحله ی گذار هستم، آخر چرا یک نفر باید در گذار منزل کند؟ کی در طوفان خانه می سازد؟ خانه نساخته ام، زمینگیر شده ام، و حالا اصلن کی گفته که در گذارم؟) و این گذار عقوبتهایی دارد.
یکی از مهم هایش، عوض شدن رابطه هاست، قطع شدن، ایجاد شدن، تغییر ماهیت دادن. برای من الان بیشترش از جنس قطع شدن است. نه می توانم در چهارچوب قبلی رابطه ها بمانم چون اصلن می خواهم از همانها بیرون بیایم و بنابراین نه می خواهم این را، و نه می توانم آنها را قلب ماهیت دهم چون آدمهایش مال یک جهان دیگر هستند، جهانی که در آن همیشه مهمان بودم و افسوس که حد نشناختم و گیر افتادم، و خب این را اخلاقی نمیدانم که برای تغییر دیگران تصمیم بگیرم و کاری بکنم
این گذار را برای اطرافیان کم خطر کنید ...
***
دوستتان دارم
سلام