e135-من ندامتی
آقای مهربانی ها
سلام
شاید شصت هفتاد درصد این چهل و چهار پنج جمعه ای که در محضر شما بوده ام (و خدا برقرارشان بدارد) را تاخیر کرده ام. حضرت رئوف ما میدانند که اوضاع این آشفته روزگار آشفته حال خرابتر است از این حرفها و بر بنده می بخشایند، هرچند این بهانه ها واهی است و آن بهانه ی واقعی هنوز یک گرمای مختصر در آهن سرد درون است
حضرت رئوف و امام مهربان ما
روزگارم روزگار نادمین است. آنها که خواب مانده اند، در راه مانده اند و قافله رفته، و آنقدر پیشی گرفته و اینقدر عقب مانده ام که جز "آه" کشیدن هیچ کاری از من بر نمی آید
به جلو افتاده ها نگاه می کنم و آه می کشم و دلم لرزان است که هیچ وقت این فاصله ی بینهایت پر نمیشود، حتی اگر این کوله بار سنگین و غل و زنجیرها به دست و پایم نبود
آه، اگر وعده ی نزدیکی خدا نبود
خدای مهربان، این ندامت همیشگی را از من بپذیر اگر زبانم گویای توبه و استغفارت نشده
سلام