e207
پست شخصی، خوانده نشود
day1 سختتر از اونیه که فکر میکردم :) muted her stories آتش بس رو دیدم چه جوری ما خوشمون میومد از این؟
day2 صبح بدون اسمس... چرا رفیق صمیمی اش یه پسره واقعن؟؟ آیا انعطاف پذیری بیمارگونه به خرج میدیم؟ پس چرا اینقدر همو دوست داریم؟ چه جوری حس میکنیم رفیقیم؟ من هنوز کلی نگفته دارم؟ نکنه زود بود برای دوست داشتن فیزیکی؟ نکنه از سر نیاز بوده صرفن؟ یه حبه قند رو دیدم کلی گریه کردم
day3 هماهنگی اعتقادی، هماهنگی شخصیتی (رفاقت) است واقعن رفیقیم؟ مستقل از محبتمون، دفعه ی قبل که من محبتی نداشتم که بودیم ولی اون موقع بی حجاب نبود
day4 ما میتونیم مستقل از هم جای درست یا غلطی باشیم از صبح مضطربم نگرانم اشتباه کرده باشم کرده باشیم نباید کش بدیم باید سریع بریم سراغ موارد اختلاف اینجوری نامعلوم جفتمون صرفن اذیت میشیم دوریش سخته نیست نماز صبحام قضا میشه