e173
یک خوبی خیلی بزرگ رمضان عزیز تا الان، این بازتابهای شخصی است، چیزهایی یادم می آیند و به ذهنم می رسند غریب. مثل این:
من به خاطر حضور او، قطعن نباید در رسانا آن هم در یک پست بالا می ماندم. اما اگر او نبود، نمیدانم در آنجا می ماندم یا نه. چون کمبود اصلی سرجایش بود، حس بی عرضگی و کم ارتباطی و یه کاری کردن. ولی آن کله خری در قبول آن مسئولیت (البته الان اسمش را می گذارم کله خری، قبلن اسمش اوکی یا ضروری بود) بخاطر او ایجاد شد.
و اینکه باید اهم و مهم کرد. اولویت داد. یاد حرف دکتر آهنچی افتادم: A B C D E کن کارهاتو، به ترتیب اهمیت، و به این سوالها پاسخ بده: موثرترین کاری که از دستم بر می آید کدام است، مهمترین کار کدام است، چه کاری از دستم بر می آید. باید بگردم کاغذش را پیدا کنم.
و چیز ناراحت کننده، کم دعا خواندن و کم قرآن خواندن در این ماه است. یه کم ناراحتم