e160-من فاصلتی
آقای مهربانی ها
سلام
***
از تو و فاصله با تو
از تو با حضوری دلتنگ
تنها مونده بغضی سنگین
که تو سینه میزنه چنگ
***
حضرت بسیار مهربان، حضرت بسیار پدر،
حرف عجیبی بود، آنکه هدف ما عوض نمیشود (صوت نهم خودشناسی) و دیدم که شده! حقیقتن آن سعادت پنداشته چنان دور از دسترس شده که غیر قابل مسّ شده، اگر کلن از هم نپاشیده باشد.
حضرت عشق، اگر تغییری ممکن است، اگر به راه آمدنی هست، چه کسی راهنماتر و به راه آور تر از شما، و چه کسی محتاج تر از من؟
این شکستگی را ببندید، این بیراهه رو را سربه راه کنید.
***
حقیقتن چه شد، که ترجمان سعادت شد یک وصال ساده، و آن وصال ساده هم خلاف آمد؟ علل آن خلاف آمدن در ظاهر معلوم اند، اما یک یا چند علت باطنی هم هستند که علتهای آن ترجمه ی بخصوص هستند و هنوز نامکشوف. و آن علت های نامکشوف بودند که در هنگام بحران شیرازه را گسستند. آن علت ها حقیقتی را وارونه یا پنهان کرده اند. آن علتها که معلوم نیست از کجا و کی سرشان پیدا شد و ... الان معلوم نیست هستند یا نه
***
سلام