تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا

تا سپیده

جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن...
و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۲۰ - مجله اینترنتی چفچفک
    یا رب...
دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

e68-من مودتک

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ
آقای مهربانی ها سلام
این خارجی های فریفته سرگرم به ظواهر، اینهایی که عقلشان به چشمشان است، اینهایی که گردنشان دمل دارد، وقتی نگاه می کنند که این همه مشتاق شما گرد شما را گرفته اند، با قیافه ی اطواری می گویند که اوه اوه این همه آدم از هزار نقطه ی مختلف یک جا پر از بیماری و ویروس و غیره اند. حذر کنید و فلان. چه کار کنند بیچاره ها، متوجه نمی شوند. هوای آنجا هم عاشق شما است، چه برسد به ویروس و میکروبش. شما آنجا نقطه ی پرگارید. همه بر مدار شما هستند. مدار شما هم بیماری و ناسلامتی ندارد. هر که بر این مدار بگردد بهتر می شود.
تازه، اگر طبیب شما باشید، بیماری خوشتر از سلامت است.
فی الحال مستندی پخش شد از گلهایی که در روضه ی منوره قرار می دهند. خوشا گلی که چیده شدنش با دیدار شما قرین است.
حضرت والا
تنی چند از اطرافیان در ما گمان نیک دارند. نه که ظاهر الصلاح و باطن الفساد هستیم و چشم ها به باطن بسته اند، فکر می کنند خبری است.
شما و من که می دانیم که نیست. این عقل کور و پای لغزان و قلب لرزان، دیوانه وش ام می دارند و حال آنکه ظاهرمان شبیه آدم حسابی ها مانده.
نه حضرت آقا، شکایتم از نا به جا بودن این گمان نیست، شکایتم از ناتوانی ای است که کوتاهتر از این گمان نیک نگهم داشته.
فکر می کنند اخلاق داریم، با جنبه ایم، می دانیم چه کار می کنیم، می فهمیم چه کار می کنند،
فکر می کنند شعور داریم و چیزها را درک می کنیم،
بدتر از همه آنکه محبتی هم از ما در دلشان هست
و همه ی اینها برای این جان ناقابل کم توان، خیییلی سنگین است. آنقدر سنگین که نفس کشیدن را هم دشوار می کند.
همیشه بین ماندن و رفتن نگهم می دارد. جوابی نمی دهد که چگونه محبت را پاسخ دهم. مرددم می گذارد که ...
(اصل این است که نمی دانم چرا با این آدمها دوستم
اصل این است که نمی دانم کجا هستم، کی هستم...)
گمان نیک نعمت است. چندوقت پیش فهمیدم. استفاده از نعمت لیاقت می خواهد. که هر کسی ندارد. کاش ما بلد بشویم از این نعمت درست استفاده کنیم. این ورژن خلاصه ی همه ی حسها و حرفهایم در این مورد است!
مفصلش این است که: نه آنکه بفهمند که من چه بی سروپایی هستم، نه آنکه همینجوری این خیال خامشان در سرشان بماند، نه اینکه رابطه ام با آنها قطع شود و نه آنکه انقدر زیاد شود که دست و پایم را ببندد، نه آنکه من هی در جا بزنم و جا بمانم و نه اینکه فقط حواسم به حرفهای آنها باشد، خلاصه یک طور خوبی از میان این چیزها، آنطور که خدا بلد است و شما می دانید.
بار الها، به حق امام مهربان عزیز، میان این بنده ات و سایر بندگانت طریقی از کردار برپا کن که به رضایتت نزدیکترین باشد.
(کاش از این دایره پا بیرون بگذاریم)

روز کویری امسال هم گذشت. شبش اما حاوی یک پیام بود: تا خدا نخواد نمی شه! الکی برنامه ریزی نکن!
(فی الواقع فکر می کنم حضرت حق خواسته حال ما را توی قوطی کند! مثلا به خاطر جلب توجه مردم و دوست داشتن در مرکز توجه بودن، یا بی ادبی در جای دیگری...)
سر و روی خاک آلوده مان یاد قیامت را زنده می کند. و منی که از مرگ می ترسم. کاش کنار بدنم نمانم و اضمحلالش را تماشا نکنم... می شود بدنم متلاشی بشود؟
الغوث الغوث

داخل پرانتز عرض می کنم که اسم گذاشتن برای این نجواها کم کم دارد خودش نجوایی می شود. دنبال هم معنی "مهر" بودم که به "نواخت" و "حنان" رسیدم. خواستم اصلا بنویسم من مهرک، که بی خیال این ظواهر بشوم و اصلا کی گفته همه اش عربی. شاید یک روز هم نوشتم. اما این نواخت و نوازش شیرین از کار در آمد. حن و حنان و حنو هم همین طور. شیرین اند. حن یعنی برگشتن و مهربانی کردن. مهربانی کردن که کار شما هست، برگشتن انشاالله از ما برآید.

باز هم بهترین دعا ها را حضرت رضا، از طرف من پیش خدا برای آن سه نفر بکنید، و برای دلم هم دعا کنید که این حزن آن را ویرانه نسازد.

امروز که به نام حضرت مادر سادات است، گوشه چشمی هم به ما داشتند. سپاس و سپاس از لطف ایشان و التفات حضرت حق

سلام
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۳
الاحقر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی