e8
یکی از مسائل مهمی که هرروز باهاش بیشتر روبرو می شم (و الان که تا امتحان فردا کمتر از 12 ساعت وقت دارم و هنوز صد صفحه مونده که نخوندم و یک "و" هم ازش بلد نیستم می خوام بنویسم!) اینه که:
چرا ماها همه اش داریم از بقیه ایراد می گیریم، عوض اینکه بر خودمون و ایرادهای خودمون تمرکز کنیم و اونا رو اصلاح کنیم؟
وقتهایی بیشتر توجه ام به این قضیه معطوف می شه که می بینم ایرادی که به بقیه می گیریم، توی خودم هست، چه بسا بسیار شدیدتر! (و این
اتفاق هر دفعه می افته بلا استثنا!) حالا کار ندارم به ایرادایی که دارم و تو بقیه نیس
این که روی ایرادای خودم تمرکز کنم، حتی باعث می شه حس بهتری داشته باشم و پیشرفت کنم (عوض این که همه اش نق بزنم!)
بیت: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت تو برو خود را باش!
دیالوگ: ننویس، برو آب بکش
موضوع انشا: داستانی را که فردا سر جلسه می خواهید بنویسید همین الان بنویسید :دی
همین و دیگر هیچ و من برم درسم و بخونم و امید است که یه اتفاق خوبی فردا سر جلسه بیافته و نیافتم!