کفی بی عزا ان اکون لک عبدا، و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا
جاذبه خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن... و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان را در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا کند
چیزی که خیلی اذیتم میکنه، اینه که این همه وقت برای این صرف شد (میشه) که یه چیزی بدیهی که همه قبولش دارن رو ثابت کنم، آخرشم با دعوا و مرافعه ثابت شد (میشه)؟