آقای مهربانی ها
سلام
امروز... یعنی دیروز، می خواستم از این بنده ی خدا پیش شما شکایت کنم که پدر ما را در آورده..
ولی گذشت و گذشتم
آقای مهربانی ها
سلام
امروز... یعنی دیروز، می خواستم از این بنده ی خدا پیش شما شکایت کنم که پدر ما را در آورده..
ولی گذشت و گذشتم
آقای مهربانی ها
سلام
قسمت شد معنای رأفت را بفهمیم (که صفت خاصه ی شماست!) که یعنی توجه خاص قاطی رحمت عام :) ...
خیلی خیال انگیز ناک است!
یک چیزهایی می خواستم بگویم که یادم رفته الان و یادم می آید مهم بودند ...
و و و ...
دلتنگیم و امیدتان گه گه آب می رساند تا ریشه مان نسوزد...
سلام
در سوره ى حدید خداى عزیز در مورد چیزى به اسم نور صحبت مى کنه که به مومناى واقعى میده. چندین بار توى سوره اومده این قضیه. خصوصا در مقابل دستاوردهاى دنیا قرارش میده. این نور، هم تو آخرته هم تو دنیا، باهاش راه میرید. ثروتها و درد و بلاهاى دنیا در مقابل اون هیچى نیست.
کوتاه است، بخوان.
بسم الله الرحمن الرحیم
فلا اقسم بمواقع النجوم
و انه لقسم لو تعلمون عظیم
انه لقرآنٌ کریم
فى کتاب مکنون!!!!!
لا یمسّه الا المطهرون!!
تنزیل من رب العالمین
***افبهذا الحدیث انتم مدهنون؟ و تجعلون رزقکم انّکم تکذّبون؟***
فلولا اذا بلغت الحلقوم، و انتم حینئذٍ تنظرون، و نحن اقرب الیه منکم ولکن لاتبصرون
فلولا ان کنتم غیر مدینین، ترجعونها إن کنتم صادقین
این قرآنه، قایم شده لاى این کتاب! اگه پاک نباشى نخواهى توانست بخونیش...
اگه راس میگید نذارید بمیره، برش گردونید دنیا، اگه جان رو ما نمیگیریم خب پس همونجاها اون دور و براس، برش گردونید دیگه!!
اول که خوندم این حس رو داشتم که یارو خودش نمیخواد برگرده، اینکه میره و برنمیگرده دیگه و به راهش ادامه میده و بکشینش نمیاد دنیا دوباره، یه چیز جالبى بود برام. یعنى هیشکى نمیخواد دوبار اینجا باشه
بنده اگه بخوام یک دستگاه فلسفی برای یافتن پاسخ بسازم، اصول موضوعه/بدیهیات اولی اش اینا اند:
1) انتخابم اشتباه بود => گریز از انتخاب اشتباه
2) اسلوبم اشتباه بود => (این البته اصل موضوعه نیست!)
٣) تشبه به دیگران مایه هیچ چیز نیست جز بازندگى
٤) هیچ کی شناخت از خودم کافى ندارد حتى خودم!
٥) تقصیر خودته، خصوصا تونسبتهاى اشتبات
بسم الله الرحمن الرحیم
أفرأیتم ما تمنون؟
أأنتم تخلقونه ام نحن الخالقون؟
نحن قدّرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین
علی أن نبدّل امثالکم و ننشئکم فی ما لاتعلمون
و لقد علمتم النشأة الاولی فلو لاتذکّرون؟
سوره ی واقعه - آیات 58 تا 62